تب فلسفی

ساخت وبلاگ
شیفته ی شریعتی امروز 29/3/1393 سالگرد نازنین مردی است که من از نوجوانی شیفته ی او بوده ام. و به رغم گذر زمان و این همه سخن ها و کتاب ها که علیه وی نوشته اند، از شیفتگی ام نسبت به او کاسته نشده است. با این که روحانی هستم و او به شدت روحانیت را به باد انتقاد گرفته بود، باز هم او را محقّ می دانم. چون که روحانیت به وظیفه ی اصلی خود که دفاع از دین بوده و هست، خوب عمل نکرده است. همچنین شایستگی همراهی نسل جوان و تشویق او به دینداری را ندارد. خصوصا روحانیت وابسته به حکومت که بهره ی چندانی از مسائل روز نداشت و با او از در ستیز برآمد. اتهامات این مرد بزرگ از سوی روحانیون و روشنفکران همعصر خودش بسیار است و این تهمت ها بیش از آن که از سرِ درد دین باشد ناشی از حسادت و بی مهری بود. همواره پرسشی در ذهنم خطور می کند که چرا بیش از 36 سال که از مرگ شهادت گونه ی او می گذرد، هنوز سخنش تازگی دارد؟ گویا با همین نسل دارد حرف می زند. کتاب هایش بارها به زبان مختلف ترجمه شده است و سی دی های سخنرانی هایش مکرر توزیع می شود. امروز که دل تنگ او بودم در سایت ها گشتی زدم. فقط گفت و گوی دکتراحسان شریعتی با روزنامه آرمان ملی را خواندم در بخشی از مصاحبه در مورد دلیل گرایش جوانان ایران به آثار دکتر شریعتی می گوید: پرسمان شریعتی اگر فقط پاسخی به صورت مسئله دوران خود بود، امروز کاملا منسوخ می‌شد، اما شریعتی چند بعدی بود و فراتر از دوران و گفتمان زمان خودش حرکت کرد. اول این که شخصیت و منش شریعتی خود برای نسل ما جذاب است. به همین دلیل كويريات ايشان مورد توجه امروز است، نکته ی دوم نقد سنت هست در اسلام شناسی شریعتی، اسلامیات او نقد دین و سنت و دین سنتی است. دین موروثی، خرافی و متعصبانه و ناخودآگاه که می‌گوید تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 16:33

15)- چاه مسجد جمکران سال هاست شاهد آن هستیم که چاهی در قسمتی از حیاط مسجد جمکران کنده شده است و مردم عریضه های خود را که عبارت از بیان نیازمندی و دعای ایشان است، روی کاغذی نوشته در آن می اندازند. چاهی که سابقه ی آن روشن و واضح نیست و هیچ استناد و نقطه ی اتکایی ندارد. من در روز نیمه ی شعبان در این مسجد حضور پیدا کردم و از نزدیک با عریضه نویسی روبه رو شدم و با عده ای از آنها گفتگو کردم. در ذهنم چه گذشت بماند. این روزها اظهار نظر متولی رسمی جمکران در باره ی عریضه نویسی آن هم در چاهی که در محدوده ی مسجد کنده شده است، هر چند ممکن است به ظاهر بی اهمیت جلوه کند لکن حقیقت آن است که این توصیه ها نشانگر رواج یافتن روش های نامتعارفی است که در حوزه ی دین به ویژه در مکانی که انتساب به حضرت مهدی(ع) دارد رخ می دهد. و بیش از همه راه را برای باز شدن مسیرها و مقصدهای تازه ای فراهم می کند که دشوار است بتوان تعریف صحیح و صریحی در شرع از آنها به دست داد. به بخش هایی از مصاحبه ی ایشان توجه کنید. عریضه نویسی یکی از راه های توسل است و توسل جزء مبانی دینی ماست. به علت این که حس و حالت توجه و حضور در این فضا به دلیل مسجد بیشتر است. بسیاری از زائران دوست دارند، عریضه ی خود را در این چاه بیاندازند زائران از داخل و خارج از کشور کنار چاه جمکران با عریضه ی مکتوب خود حاضر می شوند. در غیر این صورت کاغذهایی به مبلغ 1000 تا 1500 ریال در اختیار آنها قرار داده می شود و با توجه به عریضه ای که توصیف شده متن عریضه ی خود را می نویسند و آن را داخل چاه می اندازند. هر دو تا سه ماه ورود به چاه صورت می گیرد و این نام ها بیرون آورده می شود. تمسک به کلیاتی از قبیل این که عریضه نویسی مصداقی از توسل است و تطبی تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 17:18

16)- یاد ایام روز هیجدهم ماه مبارک رمضان بود. پس از اقامه ی نماز ظهر و عصر، آقای خرمی از طلاب هرمزگانی، مقیم قم خبر تصادف کردن آیت الله محمد حسن احمدی فقیه یزدی را به گوشمان رساند و گفت: ساعت یازده امروز به برادرش که در حال تدریس در مسجد فاطمیه بوده، خبر داده اند؛ ولی وضعیت معلوم نیست. خیلی نگران شدم. به خانه برگشتم. ساعت 7 بعد از ظهر آقای عامری تلفن کرد و گفت: تصادف منجر به فوت حاج آقای احمدی شده است. اندوهم افزون شد. به روحش فاتحه فرستادم و با خودم این بیت مولوی را زمزمه کردمرفتی و رفتن تو اتش نهاد بر دلاز کاروان چو ماند جز آتشی به منزل چون قصد سفر داشتم متأسفانه نتوانستم در مراسم تشییع جنازه ی او که در قم برپا شد، شرکت کنم. ولی دوستان می گفتند: تشییع باشکوهی بود مراسم ختم او هم در قم، تهران، یزد و بندرعباس گرفته شد. یاد ایامی افتادم که در بندرعباس جهت انتخابات مجلس خبرگان کاندیدا شده بود. چه ساده و بی آلایش و بی تکبر بود. یک شب در ستاد مرکزی انتخاباتی اش حضور داشتم، از میناب برگشته بود. در همان نیمه های شب با دست خودش پوسترهایی که در سطح خیابان پخش شده بود، جمع آوری می کرد. گفتم: حاج آغا این پوسترها دیگر کاربردی ندارد، چرا آنها را برمی دارید؟ گفت: حیف است روی آنها عکس من وجود دارد. اگر در انتخابات برنده نشدیم، اینها را نگه می داریم برای پس از انتخابات وقتی من فوت کردم پایین اش بنویسید: مرحوم محمدحسن احمدی فقیه یزدی. بارها به دفترش در قم رفته بودم. آنجا با برادرش تدریس می کردند. کتابخانه ی بزرگی داشت. در روی میز بزرگ مطالعه، کلمن آبی گذاشته بودند و چند عدد بیسکویت هم در بشقابی وجود داشت. به من تعارف کرد که از آنها استفاده کنم. در سال 1365 در طزرجان یزد میهمانش ب تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 17:18

17)- ابزار الکترونیکی در فیضیه قم یک روحانی را دیدم که کیف لپ تاب خود را بر دوش انداخته بود. در کتابخانه چند نفر از طلاب با لپ تاب کار می کردند. و به جای کتاب، با ابزار الکترونیک یبه مطالعه و تحقیق می پرداختند. امروزه استفاده از این گونه امکانات در حوزه ی علمیه رواج یافته است. طلبه هایی که در دهه ی 40 و 50 از گوش دادن به رادیو و خواندن روزنامه ها منع شده بودند، امروز به برکت مک لوهان و تز دهکده ی جهانی اش به سایت ها و شبکه ها و روزنامه و حتی کتب ضاله هم دسترسی دارند. ورود زبان انگلیسی، جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه، تاریخ و تفسیر، طلاب را دگرگون کرده است. دروس حوزوی مانند دانشگاه، ترمی شده است. معادل سازی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا معمول است. اگر روزی قرار بود دانشگاه ها به شکل حوزه ها اداره شوند. امروز عکس این قضیه اتفاق افتاده است. به قول نیچه شکارچیان اولین پیروان صید هستند. صید به هر سو می رود، صیاد او را دنبال می کند. اگر می ایستد، صیاد ناچار می ایستد. اگر حرکت خود را کند می کند او هم به ناچار همین کار را می کند. چپ و راست می رود صیاد هم او را تعقیب می نماید. قصه ی حوزه و حوزیان هم این گونه شده است. پس از انقلاب در جهت تغییر و تحول و به بهانه ی وحدت، حوزویان، دانشگاهیان را لحظه به لحظه دنبال می کردند تا آنان را به مسیر خود فرا خوانند ولی امروز خود مبتلا به همان شیوه و ابزار ی شده اند که دانشگاهیان از آن بهره دارند و پاک روش های مرسوم و سنتی خود را فراموش کرده اند. در همین تابستان، یک افطار میهمان حاج آقای داوری خواهرزاده ی ذوالقدر بودیم. او در دفتر همکاری حوزه و دانشگاه مشغول به فعالیت است. در ایام محرم و صفر از طرف دفتر به مراکز آموزش و پرورش استان ها سرکشی می ک تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 108 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 17:18

8)- ترس از خدا در کودکان با توجه به حس نوستالژیکی که هر انسان دارد و در هنرهای مختلف آن را به نمایش می گذارد، ورود به دنیای کودکی بسیار زیباست. دنیایی که ویژگی های خاص خود را دارد و با ارزش ها و بینش های خود به ذهن کودک وارد می شود. او دنیا و خدا را با چشم و دل دیگری می بیند. مطالعه پیرامون روان شناسی کودکان از مراحل رشد گرفته تا درک مفاهیم دینی لذت بخش است. کتاب «آموزش مفاهیم دینی» اثر ناصر باهنر فرزند شهید محمدجواد باهنر که پایان نامه دوره ی کارشناسی ارشد ایشان است و مورد تقدیر قرار گرفته است، به بررسی این مفاهیم و مراحل می پردازد. خردسالان درک خاصی از مفهوم خدا دارند و صفات و افعال الهی را گونه ای دیگر تجربه می کنند. از مجموع پرسش و پاسخ هایی که از سوی گلدمن مطرح شده است، با برداشت کودکان از مفهوم خدا و ارتباط او با دنیای فیزیکی مطابقت دارد. برای کودکان پیش دبستانی ترس از خدا به عنوان فردی قدرتمند که اعمالش غیرقابل پیش بینی است مطرح می باشد. او دارای ویژگی های فیزیکی با قدرتی سحرآمیز است که در مقابل اعمال بد و ناپسند خشمگین شده، اقدام به تنبیه می نماید. اما بیشتر کودکان خدا را دوست خود می دانند. شخصیت پیامبران می تواند ما را در ایجاد اطمینان به وجود دوستانه و محبوب خداوند، کمک نماید. از این رو خواندن قصه های پیامبران برای کودکان بسیار مفید و تأثیر گذار است. دانش آموزان در سال های نخستین دبستان، اگر چه بر اساس علائق انسان انگاری، خدا را به عنوان بشری فوق العاده تصور می نمایند. ولی برخلاف دوره ی پیشین، اعمال الهی از نظر او غیر قابل پیش بینی و بی دلیل نیستند آن ترس گذشته کاهش می یابد و به گونه ای دیگر از ترس، مبدّل می شود که مربوط به قدرت فوق العاده ی سحر آمیز خداوند ا تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 114 تاريخ : دوشنبه 21 آذر 1401 ساعت: 14:36

9)- لذت کتاب خواندن چه قدر کتاب خواند لذت بخش است. لحظه ای را نمی توانم بدون آن سپری کنم. چه در بیداری چه در خواب. آیا کتاب «24 ساعت در خواب و بیداری» صمد بهرنگی را خوانده اید؟ کودکی از روستا به شهر می آید، جذّابیت شهر او را گرفته، در جلوی ویترین مغازه ها که ردّ می شود همه ی اسباب بازی های درون ویترین را از آن خود می داند. حال قصه ی من است؛ به هر کتابخانه و کتابفروشی سر می زنم تا کتابی را بگیرم یا بخوانم. خواندن برای من خوراک است. در این دو ماه سیر و سفر مطالعه ی بیش از بیست کتاب را از سر گذراندم و بیش از صد کتاب را هم توّرق کردم. نشریات علمی و اجتماعی و روزنامه ها هم جای خود دارد. سایت دیدن هم با دسترسی به آن می شود غذای روح. خیلی معتقد به یک دوره ی مطالعاتی و منظم خوانی نیستم. البته در دهه ی شصت آثار برخی از بزرگان معاصر را دوره ای مطالعه کرده ام. حدودا تمام آثار مطهری، شریعتی، آل احمد، بازرگان، مصطفی زمانی، شهید دستغیب و صمد بهرنگی را مورد بررسی قرار داده ام. عطش خواندن با وجود فرازو نشیب های زندگی، از دوره ی ابتدایی تا طلبگی و دانشجویی همچنان در ذهن و ضمیر من ماندگار است و همواره شعله ور است. به خاطر می آورم، یک شب از غروب تا به صبح یعنی بین دو نماز مغرب و صبح به مطالعه پرداختم. نمی دانم این شعله کی خاموش می شود؟ شاید با خاموشی جسمم. البته خواندن غذای روح است ولی تن بار آن را به دوش می کشد. سهم او چه قدر است؟ نمی دانم. حتما او هم سهمی از مطالعه نصیب اش می شود. در میان کتبی که پیرامون مطالعه وجود دارد؛ مطلبی را خواندم که خیلی زیبا بود. و آن این که مطالعه، کتاب خواندن، در یک محفل علمی شرکت کردن، طبیعت را به تماشا نشستن، نشریه و روزنامه خواندن، به نوشتن مطلبی پرداختن، فی تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 21 آذر 1401 ساعت: 14:36

10)- چاپ کتاب در همین تابستان بود که بالاخره پس از سال ها توانستم دومین کتاب خود را به دست چاپ بسپارم.«خم ابرو» را می گویم. همان چهل نکته پیرامون نماز که در طول سال گذشته به همت مدیر مسئول و هیئت تحریریه ی نشریه ی ندای هرمزگان دوشنبه ها در معرض دید خوانندگان قرار می گرفت و اکنون رنگ کتاب به خود گرفته است. کتاب نویسی هم انگیزه می خواهد. روزی که آقای عطایی پیشنهاد نوشتن مطالبی پیرامون نماز داد، با طیب خاطر پذیرفتم. پس از چند هفته جناب عزتی مدیر روابط عمومی اداره آب تماس گرفت و خواستار چاپ مطالب در قالب یک کتاب شد که من با دلگرمی استقبال کردم و به ادامه ی کار امیدوارتر شدم و با نوشتن یک مقدمه و مؤخره، کار را به پایان رساندم. سعی مؤلف بر آن بوده است که بدون کپی برداری از کتب م مقالاتی که در باره ی نماز تدوین شده است به موضوعات جدید با استفاده از کتب عرفانی و تفسسیری اشاره کنم. در عناوین چهل گانه ی کتاب واژه ی نماز تکرار شده است تا تأکیدی باشد بر این فریضه ی الهی چنان که مقدمه را با کاربرد عناوین مقالات در جملات، معنا بخشیده ام. یعنی براعت استهلال را رعایت کرده ام. دید نهایی در چاپ کتاب این بود که نمازگزاران با خواندن آن شوق و ذوق بیشتری به نماز پیدا کنند و آنهایی که قبله ندارند، برای یک بار هم که شده این تجربه را به کار گیرند. شاید به نماز این آیین زیبای الهی عشق ورزند و به تداومش دل خوش کنند. سؤالاتی مانند این که خداوند چه نیازی به عبادت و نماز ما دارد؟ و یا چرا در ادیان و مکاتب دیگر نماز تشریع نشده است؟ یا گفتگو با خدا چه معنا دارد؟ یا خضوع و خشوع در نماز چگونه صورت می گیرد؟ از جمله پرسش هایی است که در این کتاب برای یافتن پاسخی، کوشش به عمل آمده است. ولی تصور نو تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 21 آذر 1401 ساعت: 14:36

مرور زندگی شهیدان راه آزادیخاطرات نوروزی 1389 دو هفته در تب و تاب و دید و بازدیدها گذشت. چه که از گذر ایام جز خاطراتی باقی نمی ماند. گاه همین خاطرات هم به تاریخ می پیوندد و یا به فراموشی سپرده می شود. بنابر این قبل از این که حادثه ها و اندیشه ها حبس یا حذف شوند، باید آنها را بر روی کاغذ آورد و ثبت کرد. بازگویی و بازنویسی خاطره، گاه خود خاطره می شود. ولی این بار فراموش ناشدنی و ماندگار. اکنون بخشی از آنچه در سفر دو هفته ای ایام نوروز گذشت، قلمی می کنم. تا شاید خوانندگان هم به حفظ و بازگویی خاطرات خود بپردازند و از یادآوری نکاتی چند، اندیشه ای چند نصیب شان گردد.1- در اسفندماه 88 نشریه ای ظهور کرد که به جای تغییر جهان، سودای تفسیر جهان در سر می پروراند. مهرنامه را می گویم کار سترگ و ستودنی محمد قوچانی و رضا خجسته رحیمی. همان دو نفری که به اتفاق دوستان شان نشریه ی هفتگی «شهروند امروز» را به چهل شماره رساندند ولی تازیانه ای آن هفته نامه را به کما برد. اینک با طرح موضوع علوم انسانی که بر سرش دعواهاست به نقد و نظر پیرامون مسائل دینی، ادبی، جامعه شناسی، اقتصادی و سیاسی همت گماشته اند و بنا دارند شماره ی دوم آن را در اول اردیبهشت روی دکه ها بگذارند. باید منتظر ماند. این نشریه مونس تنهایی های من بود. البته نتوانستم خودم را به یک ماهنامه قانع کنم لذا فصلنامه ی «سینما و ادبیات» را که نیم ویژه نامه ی داریوش مهرجویی را به همراه داشت گرفتم و خواندم. در ضمن کتاب «عقل در تاریخ» اثر هگل با ترجمه ی حمید عنایت را هم برای مطالعه ی ایام عید انتخاب کرده بودم. 2- در این سفر پیرمرد روحانی(1) را ملاقات کردم که دفتر ازدواج داشت. از سال های اول کارش یعنی سال 1338 می گفت. پنجاه سال پیش مسیر 200 کیلوم تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 120 تاريخ : جمعه 18 آذر 1401 ساعت: 14:08

اشمئزاز فرهنگیخاطرات نوروزی 1390 هنوز خستگی سفر از تنم بر طرف نشده بود که قلم به دست، خاطرات نوروزی را پس از یادداشت های اولیه به نگارش در آوردم. امید که با این خستگی و دلبستگی، خداوند توان انتقال ایده ای از جنس خاطره را به این بنده ارزانی نماید.1- به خلاف آمد عادت، پیش از آن که نوروز و میمانان نوروزی از راه برسند، ماجراهای تلح و شیرین ما از راه رسید. صبحگاه یک روز اسفندماه، وقتی برای دریافت نامه ی ارسالی از بندر دیّر به تنها ترمینال درب و داغان بندرعباس رفتیم، راننده با سماجت مبلغ ده هزارتومان را مطالبه کرد. گفتم بر اساس کدام قانون باید این مبلغ پرداخت شود؟ راننده که از اهالی بندر لنگه بود، گفت: قانونی وجود ندارد. من تا بندر لنگه نامه ها را پنج هزارتومان می برم. راننده ی کمکی که از اهالی برازجان بود، به مدد راننده ی لنگه ای آمد و همین نرخ غیرقانونی را اعلام کرد. پیش از آن که چانه زنی ما کارگرافتد با راننده ی همشهری به گفتگو پرداختم و گفتم: آیا راننده ی معتاد حق رانندگی در سطح جاده را دارد؟ با کمال پررویی گفت: خیر ما برای رانندگی کارت سلامت داریم و از سر تا پایمان هر هفته تست می کنند. گفتم: خودمانیم، گودی چشم، دندان های کرمی رنگ و آناتومی بدن و لحن صحبت کردن شما نشانه های بارز اعتیاد است. راننده ی اولی هم که از شما تابلوتر است. پاسخ داد: من گاهی سیگار می کشم ولی راننده ی لنگه ای ورزشکار است و ما الان شش روز است که از خانواده دوریم. البته من رابطه ی بین صدور کارت سلامت برای معتادان حرفه ای از سوی اداره ی بهداشت و تست هفتگی و شش روز دوری از خانواده و سیخ سنگ در قسمت بار اتوبوس و گرفتن مبلغ ده هزارتومان در قبال تحویل یک نامه ی عادی را نفهمیدم. ولی همین قدر می دانم که جز صدو تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 115 تاريخ : جمعه 18 آذر 1401 ساعت: 14:08

گذرگاه عافیتخاطرات تابستان 1389 در ته تابستان به ذهنم رسید تا خاطرات تابستان را مرور کنم. و از پس گذر خاطره ها، نکاتی را به خود و دیگران گوشزد نمایم. شاید از پس بیان و عیان یادداشت ها، دلی درگیر یا دلگیر شود و در نهایت چیزی نصیب من یا او گردد. در خلال یادداشت های روزانه و شبانه ام از خاطرات، به شعر مشهور سپهری دل بسته شدم آنجا که می گوید: پشت دریاها شهری است/ قایقی خواهم ساخت/ خواهم انداخت به آب/ دور خواهم شد از این خاک غریب/ که در آن هیج کس نیست/ که در بیشه عشق/ قهرمانان را بیدار کند. به اتکاء این ابیات می خواستم عنوان یادداشت ها را «خاک غریب» نام نهم ولی وقتی در ذهنم به اشعار حافظ فکر می کردم، این مصرع که جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است را مطابق مضمون شعر سپهری یافتم در نتیجه از عنوان اول صرف نظر کردم و ترکیب «گذرگاه عافیت» را برای آنها پسندیدم. یادداشت های تابستانی من چون طولانی و پرتنوع است شکل خاطره به خود گرفته است. برای ما که به عنوان یک معلم ناچار باید تابستان را در مرخصی و مسافرت به سر ببریم و هجرتی اجباری را تجربه کنیم؛ تابستان رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد و خودش می شود خاطره. خاطرات زیبایی های خاص خود را دارد. خاطرات یعنی پر کردن اوقات فراغت در جهانی که پر از فراغت و بیکاری است. خاطرات یعنی بیهود سپری نکردن عمر در زمانی که انسان برای گذران ایام به هر کاری دست می زند تا از تنهایی و یگانگی نسبت به خویشتن رهایی یابد. خاطره ها دل سپردن به حادثه هایی است که با تلخی و شیرینی های بسیاری همراه است. حوادثی که در پس آن تجربه ها صف کشیده اند تا در قالب قلم، به کسان دیگر نمایش داده شوند. خاطرات یعنی آموزش هنر خوب زیستن و سرخوش لحظه های ناب زندگی بودن و مشارکت دادن تب فلسفی...
ما را در سایت تب فلسفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabefalsafia بازدید : 114 تاريخ : جمعه 18 آذر 1401 ساعت: 14:08